یادته وقتی خیلی کوچیک بودم اومدی و دستمو گرفتی
گفتی اومدی تا برای همیشه باقی بمونی...
بعد با هم شروع کردیم به بازی کردن تمام روزها رو با بازیهای شیرین
کودکانه به پایان میرسوندیم
و شبها زیر نور ستاره های چشمک زن دراز میکشیدیم و دنبال ستاره ای
اشنا میگشتیم تا خوابمون ببره...
دوباره روز بعد شاپرکها میومدن تا سلطان زیبای و منو از خواب بیدار کنن
تا دوباره صفحه ای تازه ی از تاریخ رو ورق بزنیم
تو رو از خواب بیدار میکردن تا زیبای و خوبی جهان رو فرا بگیره...
بعد شروع میکردی به کار همیشگیت!
به هر بچه ای که می رسیدی قاصدکی از شعر عشق و زیبای میدادی
و بچه ها ...
و این جوری بود که عطرت همه ی دنیا رو فرامیگرفت و تا بی نهایت پیش میرفتی
.
اما حالا خیلی دلم گرفته...
دوسالی میشه که دیگه روزها از بازیهای کودکانه خبری نیست
و شبها دیگه ستارها به من چشمک نمیزنن
چون ...
تنهای تنهام
تنها تر از همیشه
دیگه قاصدکها ...
اما من همیشه همون جای همیشگی روزها روی تپه شاپرکها و شبها
کنار رودخانه ی پایین تپه منتظرتم
تا با هم از لابه لای ستاره های چشمک زن دنبال ستاره های اشنای بگردیم ستاره ای
که برای اولین بار در اونجا متولد شدی ستاره ای که مطعلق به من تو و همه ی بچه هاست
و همه ی کسانی که در قلب شون برای همیشه یه کودک دوست داشتنی باقی میمونن ...
پیتر پن.عزیز من چرا بر نگشتی تا منو هم با خودت به ناکجا اباد می بردی...
ولی فراموش نمیکنم که تو یک بار برای همیشه اومدی تا باقی بمونی...
سلام متنت واقعا من رو تحت تاثیر قرار داد.مایکل زنده است و اون رو میتونیم با تمام وجودمون احساس کنیم.چون همواره او در کنار ماست.شما تنها نیستی چون مایکل به شما داره نگاه میکنه.
راستی وبلاگ جدید و قشنگتون رو بهتون تبریک میگم.
سلام دوست خوبم اره مایکل رو با تمام وجودمون میتونیم احساس کنیم
ممنونم ازت
سلام خوبید؟با یه موضوع جدید آپم.خوشحال میشم سر بزنید.
سلام چشم عزیزم
نه عزیزم...اونی که به اسم من نظر گذاشته یه عوضی بوده که نمیدونم از کدوم جهنمی اومده.
سلام عزیزم کدوم نظر رو میگی؟
باشه بیخیال بابا عصبانی نشو الکی گلم
سلام عرفه خانم چرا وبتو تغییر دادی آدرسشو؟
سلام نمیدونم همیجوری
سلام عارفه جان...
با یه گفتگوی زیبا از مایکل عزیز به روزم..
تولد یه سالگی وبلاگمم هست...
با هم بعدا درباره مسائلی که به وجود اومد صحبت می کنیم.
سلام عزیزم
مبارک باشه همین الان میام