-
ویولون و مجرم زیرک!!!
یکشنبه 3 فروردینماه سال 1393 09:18
سلام دوستان خوبم بدون مقدمه امروز یه ویدیو جالب براتون میزارم حال کنید خیلی باحاله! خلاصه من شاید فقط یکماه بشه که این پسر رو یعنی Tomasz رو میشناسم اما امروز صبح فهمیدم چی بود که از این نوازنده ویولون خوشم اومد! به هر حال حتما تماشا کنید لذت ببرید! اینم لینک ویدیو Tomasz . . . . . .فعلا
-
مایکل من!
یکشنبه 18 اسفندماه سال 1392 07:35
دلم برات تنگ شده! فقط همینو میتونم بگم!
-
March8!
یکشنبه 18 اسفندماه سال 1392 07:26
GRATULERER MED DAGEN! POZDRAVLJAU S 8. MARTOM! Dear ladies! I find it difficult to say something clever about this day. because I really want to salute you every day, not only in the beginning of March I could go on all day long about wh at you mean to me. I want to mention your sense of what is right and wrong, the...
-
13horses
شنبه 10 اسفندماه سال 1392 14:40
سلام به دوستان اندک ولی مهربان خودم! به هر حال امروز دوباره لینک دانلود یه اهنگ توپ از الکساندر رو براتون میذارم که اگه گوش ندینش کل عمرتون بر فنا هست! همین الان از الکس خیلی تشکر میکنم به خاطر ترانه ای که خونده و منو به یه دنیای دیگه برد! خداییش اخر پتانسیل استعداد هست این پسر بر خلاف جاستین بیبر که فقط اسم هنرمند رو...
-
fairy tale
جمعه 9 اسفندماه سال 1392 09:13
سلام به همگی بعد از مدتی اومدم با یه استعداد جوان خداییش بین همه ی هنرمندای زنده الکساندر از همه بیشتر استعداد داره خیلی برام جالبه معمولا اکثر خواننده های امروزی از جاذبه های جنسی و غیر اخلاقی در ویدیو کلیپ هاشون استفاده میکنن اما الکساندر از ویولونش! این موزیک ویدیو رو از دست ندین من عاشق این اهنگشم fairy tale...
-
نامه های عاشقانه یک پیامبر
شنبه 2 شهریورماه سال 1392 22:51
اغلب خود را در حال زیستن بر بالای کوهی در توفان خیز ترین و نه سردترین سرزمین جهان مینگرم آیا چنین جایی وجود دارد؟ اگر وجود دارد روزی به انجا خواهم رفت و قلبم را به نقاشی و شهر تبدیل خواهم کرد. 5اوریل1914
-
نیمکت چوبی
جمعه 24 شهریورماه سال 1391 03:09
باران میشد بوی زندگی را در کوچه های دلتنگی حس کرد کوچه های به درازای عمر و پهنای سایه ی مرگ و درخت هایی که شاخه هایشان با حسرت به برگ های زرد شده ی روی زمین نگاه میکنند برگهای که هر کدام ورقی از دفتر خاطرات درخت بودن و حالا روی زمین افتاده اند دیگه نه بهار بود نه تابستان پاییز! باران میبارید و زمین را میشست انگار هر...
-
خاطرات و عکسها
شنبه 4 شهریورماه سال 1391 00:19
همیشه و همیشه دوستت خواهم داشت
-
سخنی از مایکل جکسون
چهارشنبه 14 دیماه سال 1390 23:42
«اگر با این احساس که دیگران عاشق شما هستند به دنیا بیایید و با همین احساس دنیا را ترک کنید، با هر اتفاق ناخوشایندی که بین این دو زمان برایتان اتفاق بیافتد کنار خواهید آمد.» کتاب رقصاندن رویا (۱۹۹۲ ) شهلا جکسون
-
اتاق آبی
پنجشنبه 10 آذرماه سال 1390 22:39
اتاق آبی اتاق آبی خالی افتاده بود.هیچ کس در فکرش نبود.نیرویی تاریک مرا به اتاق آبی می برد.گاه میان بازی اتاق آبی صدایم می زد . از هم بازی ها جدا میشدم میرفتم تا میان اتاق آبی بمانم و گوش بدهم.چیزی در من شنیده می شد .مثل صدای آب که خواب شما بشنود.جریانی از سپیده دم چیزها از من می گذشت و در من به من می خورد.چشمم چیزی را...
-
تنها...
جمعه 18 شهریورماه سال 1390 23:29
تنها شاهد اشکهای شبانه ام همین صفحه ی سفید و جوهر سیاه است هرگز نخواستم چشم نامحرم این لحظه های نا آشنا فروریختن اشک را بر گونه هایم ببیند همیشه بالش سکوت را زیر سر هق هق تنهایی ام گذاشته ام تا کسی صدایم را نشنود اما تو تو که از گریه های پنهانی من با خبری! چه کنم گاهی همین گریه های گهگاه جای خالی تورا در غربت ترانه...
-
۲۹اگوست...
دوشنبه 7 شهریورماه سال 1390 23:59
دو شبح ریشه ها در خاک ریشه ها دراب ریشه ها در فریاد . شب از ارواح سکوت سرشار است و دست های که ارواح را میرانند و دست هایی که ارواح را به دور به دوردست می تارانند. . -دو شبح در ظلمات تا مرزهای خستگی رقصیده اند -ما رقصیده ایم ما تا مرزهای خستگی رقصیده ایم -دو شبح در ظلمات در رقصی جادویی خستگی ها را باز نموده اند - ما...
-
هتل دلشکستگی
یکشنبه 16 مردادماه سال 1390 02:54
Heartbreak Hotel هتل دلشکستگی از وقتی که معشوقم مرا ترک کرده مکان جدیدی برای اقامت یافته ام که در انتهای خیابان تنهایی ودر هتل دلشکستگی قرار دارد دقیقا من بسیار تنها خواهم بود عزیزم بله من بسیار تنها هستم من آنقدر تنها خواهم بود که گویی در انتظار مرگم اگر چه این هتل همواره پر از مردم است . هنوز میتوانی اطاقی در آن...
-
بازگشت به سیاهی
جمعه 7 مردادماه سال 1390 02:04
نمیدونم چی بگم خیلی دیر کردم بازم جا موندم لعنت به من که تا این حد غافل بودم نمیتونم چیزی در موردش بگم بگم چون همه میدونیم که کی بود اما حالا دیگه اینجا نیست خیلی دوستش داشتم صداش موهاش چشماش سایه ی کشیده وپر رنگی که همیشه پشت چشماش بود فکر نمیکردم اینقدر زود بره و حالا... تولد:14 سپتامبر1983 پایان:23جولای2011 Amy...
-
بگو...
پنجشنبه 30 تیرماه سال 1390 00:13
بگو اب (اب) بنشین به قایق خواب پارو زنان گذر کن از رودهای مهتاب بگو باران (باران) در کوچه ی بهاران جان را به رقص اورد اواز جویباران بگو برف (برف) دریای ابی ژرف با جمله های امواج از خاک می زند حرف بگو ابر (ابر) در پشت بوته ها ببر با رد پای اهو ارام میکند صبر بگو تگرگ (تگرگ) جنبید شاخه و برگ اهو گریخت چون باد از زیر...
-
تپه شاپرکها
یکشنبه 12 تیرماه سال 1390 02:35
یادته وقتی خیلی کوچیک بودم اومدی و دستمو گرفتی گفتی اومدی تا برای همیشه باقی بمونی... بعد با هم شروع کردیم به بازی کردن تمام روزها رو با بازیهای شیرین کودکانه به پایان میرسوندیم و شبها زیر نور ستاره های چشمک زن دراز میکشیدیم و دنبال ستاره ای اشنا میگشتیم تا خوابمون ببره... دوباره روز بعد شاپرکها میومدن تا سلطان زیبای...
-
شروع
یکشنبه 12 تیرماه سال 1390 02:32
سلام دوستان باید بگم که قراره از این به بعد تو این بلاگ بنویسم چون اونجا گاهی وقتا واقعا قاطی میکرد فعلا ...