مایکل جکسون

MICHAEL JACKSON IS NOT DAED

مایکل جکسون

MICHAEL JACKSON IS NOT DAED

اتاق آبی

اتاق آبی

اتاق آبی خالی افتاده بود.هیچ کس در فکرش نبود.نیرویی تاریک مرا به اتاق آبی می برد.گاه میان بازی

اتاق آبی صدایم می زد . از هم بازی ها جدا میشدم میرفتم تا میان اتاق آبی بمانم و گوش بدهم.چیزی در من

شنیده می شد .مثل صدای آب که خواب شما بشنود.جریانی از سپیده دم چیزها از من می گذشت و در من به

من می خورد.چشمم چیزی را نمی دید.به سبکی پر می رسیدم و در خود کم کم بالا میرفتم و حضوری کم کم

جای مرا می گرفت حضوری مثل وزش نور.وقتی این حالت ترد و نازک مثل یک چینی ترک می خورد

از اتاق آبی می پریدم بیرون.می دویدم میان شلوغی اشکال... 

بقیشو خودتو دنبال کنید خیلی قشنگه! 

.

جهنم سرگردان

شب را نوشیده ام

وبر این شاخه های شکسته می گریم

مرا تنها گذار

ای چشم تب دار سرگردان!

مرا با رنج بودن تنها گذار.

مگذار خواب وجودم را پرپر کنم

مگذار از بالش تاریک تنهایی سر بردارم

و به دامن بی تار و پود رویاها بیاویزم

سپیدی های فریب

روی ستون های بی سایه رجز می خوانند

طلسم شکسته خوابم را بنگر

بیهوده به زنجیر مروارید چشمم آویخته.

او را بگو

تپش جهنمی مست!

او را بگو:نسیم سیاه چشمانت را نوشیده ام.

نوشیده ام که پیوسته بی آرامم.

جهنم سرگردان!

مرا تنها گذار.

سهراب سپهری